چند روز پیش که این مطلب را نوشته بودم، بحثی در یک گروهی بود. دوست بسیار عزیزی با قلم بسیار شیوایش، با تایید آن، نکات تکمیلی بسیار مهمی فرمودند. لکن چون در وبلاگ خود قرار ندادند، اینجا منتشرش میکنیم.
بسم الله القاصم الجبارین، مبیر الظالمین، مدرک الهاربین
از اینکه مزاحم میشوم معذرت میخواهم؛ دو دقیقه وقت بگذارید لطفاً.
اما در مورد اینکه دوستان مختلف و در رأسشان برادر بزرگوار شهبازی در مورد کار رسانهای و مظلومنمایی میفرماییند بنده چند نکته به ذهنم میرسد. در ادامه ی صحبتهای اخوی الهیاری. صحبتهایم کمی پوست کنده است.
اولـ ما دو مخاطب داریم که باید برای هر کدام هدفگزاری خاص خودش را انجام دهیم:
۱. سران غرب.
۲. افکار عمومی غرب.
دومـ دوستان جوگیر نشوید. افکار عمومی هیچ تأثیری در تصمیمسازی بیلدربرگیها ندارد. آنها افکار عمومی را میسازند. خودشان میسازند. مورداک و غیره اجازه نمیدهند پرستیوی و المنار «مظلومنمایی» کنند. فاکسنیوز و العربیه تنها دو نمونه از این امپراطوری بزرگند. دوستانی که فکر میکنند با نمایش قتل ندا جلوی سفارت انگلیس به جایی میرسند اشتباه کرده اند. یا با تجمع خانواده های جانبازان شیمیایی جلوی سفارت آلمان، کک شرودر و مرکل میگزد اشتباه کرده اند. اینی که میگویم را در جنگ عراق ببینید. چند نمونه میتوان حرکاتی که امثال راسل در مورد جنگ ویتنام کردند را بازتولید کرد؟ ببینید چند میلیون عراقی باید کشته شوند تا مردم آمریکا به این نتیجه برسند که کم کم شروع کنند به عملیات صلح طلبانه که جنگ را متوقف کنید؟ چند کودک در قانا کشته شوند تا مردم اروپا تظاهرات کنند که به بیروت حمله نکنید؟ چند بچه در غزه باید تکه پاره شوند و دارو نداشته باشند تا جورج گالوی کاروان صلح راه بیاندازد؟ دوستان جوگیر نشوید!
قضیهی زیتون و تفنگ ِ عرفات. قضیهی آتشسوزی اقصی. قضیهی صبرا و شتیلا. همهگی نشان از این دارد که اسرائیلیها، آیپک، سران صهیونیستها و حتی ژنرال پترائوس از این دوگانگی ما نهایت استفاده را میکنند.
سومـ این بدین معنا نیست که افکار عمومی مهم نیست. اما سه تا نکته مهم است:
۱. افکار عمومی غرب خیلی دیر روشن میشود.
۲. افکار عمومی غرب تاثیر بسیار اندکی بر سیاستگذاریهای مملکتشان دارد.
۳. افکار عمومی غرب اگر جنایت حقوق بشری نباشد روشن نمیشود.
چهارمـ چرا ما افکار عمومی جهان اسلام برایمان مهم نیست؟ مظلوم نمایی یعنی چه؟ بیاییم برای مستضعفین عالم هم مظلومنمایی کنیم؟ چرا همیشه به افکار کسانی که تحت تاثیر هزاران رسانهی سیاسی و فرهنگی غربی هستند و لاقید و لامذهبند اهمیت میدهیم اما به افکار عمومی پابرهنگان و مستضعفان عالم بیتوجهیم؟ چرا به جای تهییج برادرانمان و بالابردن هزینهی این کارها و به قول شما «نقشهها» چنین سکوت میکنیم؟
پنجمـ بازی برد-برد غرب را ببینید: اگر مسلمین واکنش نشان دهند بهانه داریم که بهشان حمله کنیم و ادعای تندروانمان درست بوده است. اگر واکنش نشان ندهند کم کم آنها را به سمت بیغیرتی سوق میدهیم و چه از این بهتر؟
در مقابل این حرکت ما سه حرکت میتوانیم بکنیم:
۱. بازی باخت-باخت: صحبت با تندروهایی مثل برادران افغان که شما ساکت باشید حالا یک غلطی کردند: غیرت زدایی و تجری دشمنان اسلام. از یک طرف. و مظلوم نمایی در برابر غربی ها به صورت رسانهای: که چون رسانه مان از آنها قوی تر نیست و این هم زیاد حقوق بشری نیست (هر چند هست اما گور پدر این آزادی بیان و این حقوق بشر) به آن آسانی جنگ غزه و کاروان آزادی نیست. پس هر دو طرف را باخته ایم.
۲. بازی برد-باخت: کمک به تندروهای عراق و پاکستان و سرویس کردن آمریکاییها. یعنی هزینه را بالا ببریم و فحشش را هم به جان بخریم.
۳. بازی برد-برد: یعنی آن کاری که سید حسن نصرالله میکند: دلیل می آورد، صحبت میکند، انشودة پخش میکند، سپس میزند دهن اسرائیل را سرویس میکند. دنیا دو دسته میشود: عده ای میگویند لبنان را نباید زد. عده ای میگویند حزب الله حق دارد. و عده بسیار اندکی از حق اسرائیل دفاع میکنند. و این وسط بیبیسی دیگر میان دار نیست. و این تنها جایی است که امثال المنار میان دار هستند و نه بیبیسی.
پیشنهاد عملی من:
سایت، پتیشن، تجمع، اعتراض، پرچم آتش زدن، بیانیه حقوق بشر آتش زدن، اعلام عزای عمومی، هیئات، مساجد، راهپیمایی مردمی در سراسر کشور.
عملیات برونمرزی که نمیکنیم اما آنها را بیش از پیش پوشش دهیم. که این قسم برمیگردد به رسانه هایی مانند پرستیوی که دست من بهشان نمیرسد.
و ان لو استقاموا علی الطریقة لاسقیناهم ماء قدغا.